میان‌پرده ایرانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
میان‌پرده ایرانی

میان‌دوره ایرانی
سده هشتم تا یازدهم میلادی
موقعیت میان‌دوره ایرانی
یک نقشه از ایران در دورهٔ میان‌پرده که چهار حکومت ایرانی آن شامل سامانیان، بوییان، زیاریان و سلاریان را نشان می‌دهد.
وضعیتدوره‌ای از تاریخ ایران
موقعیت مکانیایران زمین
پایتختنیشابور، زرنج، سمرقند، مراغه، اردبیل، طارم، اصفهان، ری، شیراز، بغداد، دوین، گنجه، آنی، دیاربکر، یزد
زبان(های) رسمیپارسی پهلوی، پارسی نو و عربی
زبان(های) رایجزبان تبری
زبان دیلمی
زبان کردی
زبان آذری
گروه‌های قومی
سیستانی‌ها
دیلمیان
مردم طبری
سغدی‌ها
کردها
دین(ها)
ادیان رسمی: اسلام (عموماً سنی)
شیعه (زیدی، اسماعیلی): سلاریان، آل بویه و آل کاکویه
ادیان رایج: مزدیسنا، مسیحیت، بودیسم، آیین مانوی، یهودیت و...
عضویت
حکومتامپراتوری، پادشاهی و امارت
دوره تاریخیتاریخ ایران پس از اسلام
واحد پولدرهم، دینار، سامانی

میان‌پردهٔ ایرانی یا میان‌دورهٔ ایرانی (به انگلیسی: Iranian Intermezzo)، به دورانی از تاریخ ایران از حدود سدهٔ هشتم تا یازدهم میلادی گفته می‌شود که طی آن، برای نخستین بار پس از حمله اعراب به ایران و با تحلیل رفتن خلافت عباسی، حکومت اقوام ایرانی‌تبار در ایران زمین دوباره شکل گرفت.

تعریف[ویرایش]

اصطلاح «میان‌پردهٔ ایرانی» اولین‌بار توسط ولادیمیر مینورسکی، ایران‌شناس مشهور، در مطالعات تاریخ قفقاز (لندن: ۱۹۵۳) ابداع شد و پس او نیز بارها مورد استفاده قرار گرفت.[۱] این اصطلاح نشان‌دهندهٔ دورانی خاص از تاریخ ایران است که پس از فتح ایران توسط اعراب مسلمان در سدهٔ هفتم میلادی و سقوط شاهنشاهی ساسانی، دوباره دودمان‌های مختلف ایرانی در فلات ایران حاکم شدند. این دوران از آنجایی قابل توجه است که در زمانی مابین افول قدرت خلافت اعراب و ظهور ترکان در سدهٔ یازدهم، روح و فرهنگ ملی ایران به دست حکومت‌های ایرانی‌تبار و این‌بار به شکل ایرانی–اسلامی زنده شد.[۲] اگرچه برخی از جنبش‌های ایرانی (مانند حکومت مرداویج زیاری) نیز وجود داشتند که اسلام را به‌طور کلی به عنوان یک دین رد می‌کردند.[۳]

همچنین بیشتر این دودمان‌ها بر احیای زبان فارسی تمرکز داشتند. مهم‌ترین نسک فارسی‌زبان این دوره شاهنامه اثر فردوسی بود.

حکومت‌های دوران میان‌پردهٔ ایرانی به‌ترتیب شامل: طاهریان، صفاریان، سامانیان، ساجیان، سلاریان، زیاریان، آل بویه، شدادیان، آل حسنویه، مروانیان، آل کاکویه، بنی عیاران، روادیان و هزبانیان می‌شوند.

حکومت‌های این دوران[ویرایش]

طاهریان[ویرایش]

طاهریان اولین دودمان ایرانی‌تباری بودند که بیش از نیم قرن (۲۰۵–۲۵۹ ق/۲۰۰–۲۵۲ خ/۸۲۱–۸۷۳ م) توانستند در شرق ایران و در منطقهٔ خراسان با مهر و تأیید خلفای عباسی امارت کنند. پایتخت‌های طاهریان شهر‌های مروشاهجان و نیشابور بوده است.[۴] بنیان‌گذار این دودمان طاهر بن حسین بود. او در ابتدا از سرداران مأمون خلیفه هفتم عباسی بود و بعدها در سدهٔ دوم هجری به امارت بر خراسان رسید.[۵] جانشینان وی بیشتر از او فرمان‌بردار عباسیان بودند. مقتدر‌ترین امیر طاهری عبدالله بن طاهر بود. در نهایت این دودمان بسیار ضعیف شدند و به دست یعقوب لیث از میان رفتند و سامانیان هم به سرعت جای آنها را گرفتند.

صفاریان[ویرایش]

صفاریان دومین دودمان ایرانی بودند که بیش از یک سده (۲۴۷–۳۹۴ ق/۲۴۰–۳۸۱ خ/۸۶۱–۱۰۰۳ م) بر بخش‌های زیادی از شرق و جنوب شرقی ایران حکومت کردند. پایتخت آنها شهر زَرَنگ یا زرنج بود. آنان خود را از نوادگان ساسانیان معرفی می‌کردند که پس از حمله اعراب به ایران به سیستان مهاجرت کرده بودند. بنیان‌گذار این دودمان یعقوب لیث صفاری بود که در صدد پس گرفتن متصرفات خلافت اسلامی از خاک ایران به پا خاست و موفق شد تمام سیستان و بخش‌های زیادی از ایران مرکزی و خراسان را متصرف شود؛ اما نتوانست بغداد را فتح کند و به خلافت عباسی پایان دهد. پس از مرگ او برادرش عمرو لیث پادشاه شد؛ اما او نیز در جنگ با سامانیان شکست خود و به بغداد فرستاده شد. با مرگ او حکومت صفاریان رو به زوال نهاد.

سامانیان[ویرایش]

سامانیان یک دودمان ایرانی بودند که حدود دو سده (۲۶۱–۳۹۵ ق/۲۵۳–۳۸۳ خ/۸۷۴–۱۰۰۴ م) بر بخش‌های بزرگی از ایران شرقی حکومت می‌کردند. سامانیان از نسل مردی به نام سامان‌خدا بودند و ادعا داشتند که از نوادگان بهرام چوبین هستند. پایتخت این حکومت در سمرقند بود. فرزندان سامان‌خدا تا زمان احمد بن اسد، با حکم خلیفه بر بخش‌هایی از خراسان امارت کردند؛ تا اینکه نصر یکم سامانیان را به یک حکومت مستقل تبدیل کرد. حکومت سامانیان در دوران اوج خود در زمان اسماعیل یکم بر تمام خراسان و فرارود و بخش‌هایی از ترکستان و ایران کنونی حکومت کردند. سامانیان نقش بسیار زیادی در احیا و بالندگی زبان و شعر پارسی داشتند.[۶] این حکومت در نهایت به دست ترکان قراخانی و غزنوی از بین رفت.

ساجیان[ویرایش]

ساجیان یا بنی ساج دودمانی ایرانی بودند که میان سدهٔ سوم تا آغاز سدهٔ چهارم هجری (۲۷۶–۳۱۷ ق/۲۶۸–۳۰۷ خ/۸۸۹–۹۲۹ م) بر آذربایجان و اران و بخش‌هایی از ارمنستان فرمان می‌راندند.[۷][۸] خاستگاه آنها ولایت اسروشنه در آسیای میانه بود و تبار سغدی داشته‌اند.[۹][۱۰] پایتخت حکومت ساجیان در ابتدا بردعه و سپس مراغه و اردبیل بوده است. بنیان‌گذار این دودمان ابوالساج دیوداد بود که کارگذار و فرمانده خلیفه وقت عباسی بود و در جنگ با بابک خرمدین نیز شرکت جسته بود. پسر او محمد افشین که در ابتدا با حکم خلیفه عباسی بر سراسر آذربایجان، ارمنستان و اران امارت می‌کرد، ساجیان را به یک حکومت مستقل تبدیل کرد. مقتدرترین پادشاه ساجیان یوسف بن دیوداد بود که فتوحات بسیاری به‌خصوص در ایران مرکزی داشت. آخرین شاه این دودمان ابوالمسفر فتح نام داشت.

سلّاریان[ویرایش]

سلاریان یا مسافریان یا آل مسافر نخستین دودمان ایرانی دیلمی اسماعیلی مذهب و شاخه‌ای فرعی و در عین حال مستقل از جستانیان بودند که به‌مدت و ۱۷۰ سال (۳۰۶–۴۸۳ ق/۲۹۷–۴۶۸ خ/۹۱۹–۱۰۹۰ م) در شمال غربی ایران حکومت کردند. سلاریان که در ابتدا در دیلم ساکن بودند، حاکمیت خود را به‌سمت شمال غرب ایران توسعه دادند و بر آران و آذربایجان و بخش‌هایی از ارمنستان و دربند تسلط یافتند. پایتخت آنان طارم و اردبیل بوده است. بنیان‌گذار این دودمان محمد بن مسافر بود. او حکومت جستانیان را کنار زده و حکومت خودش را تأسیس کرد. محمد درپی شورش فرزندانش مرزبان و وهسودان، از قدرت برکنار شد. وهسودان حکومت دیلمستان را به‌دست گرفت و تابع مرزبان شد که آران و آذربایجان را فتح کرده و در آنجا به حکومت می‌پرداخت. اوج قدرت سلاریان نیز در دوران مرزبان بود و پس از او، براثر اختلاف بر سر جانشینی‌اش، حکومت سلاریان به‌صورت دو شاخه مجزا درآمد و به سرعت رو به ضعف نهاد.[۱۱] این دودمان احتمالاً به دست اسماعیلیان الموت از میان رفتند.[۱۲]

زیاریان[ویرایش]

زیاریان یا آل زیار یک دودمان دیلمی دیگر و اهل سرزمین‌های ساحلی دریای خزر بودند. آن‌ها در مدت ۱۵۹ سال (۳۱۹–۴۸۶ ق/۳۱۰–۴۷۱ خ/۹۳۱–۱۰۹۰ م) ابتدا در شمال ایران، طبرستان و در دورهٔ اوج خود، تقریباً بر تمام ایران مرکزی سلطه یافتند. زیاریان هم مانند صفاریان خود را از تبار ساسانی معرفی می‌کردند. پایتخت‌های آنان شهر‌های اصفهان، ری و آمل بوده است. بنیان‌گذار و نیز مقتدرترین امیر این دودمان مرداویج زیاری بود که حتی به جنگ با خلافت عباسی برخاست؛ اما پیش از آن به دست غلامانش به قتل رسید. پس از مرداویج حاکمیت این دودمان بر ایران رفته رفته کمتر شد و به شکل امارتی در آمد که به نواحی گرگان محدود شد. این دودمان نیز به دست اسماعیلیان الموت از بین رفتند.

آل بویه[ویرایش]

آل بویه یا بوییان یا بویگان قدرتمندترین دودمان دیلمی و زیدی مذهب بودند که موفق شدند در مدت بیش از یک سده (۳۲۰–۴۴۷ خ/۳۱۳–۴۳۵ ش/۹۳۲–۱۰۵۵ م) با برپایی یک شاهنشاهی بر تمام ایران مرکزی و غربی مسلط شوند و با فتح بغداد، خلافت متزلزل شده عباسی را دست‌نشانده خود کنند. آنان نیز خود را از تبار ساسانیان معرفی می‌کردند. پایتخت‌های حکومت پهناور آنان شهرهای ری، شیراز و بغداد بود. بنیان‌گذاران این دودمان پسران ابوشجاع بویه بودند و اولین شاهنشاه آن‌ها نیز عمادالدوله دیلمی بود که موفق شد قلمرو خود را در تمام ایران مرکزی گسترش دهد. مقتدرترین شاهنشاه این دودمان عضدالدوله بود که قلمرو بوییان را بسیار گسترش داد و ابداعات زیادی انجام داد. پس از او شاهنشاهی آل بویه سست شد؛ تا اینکه با فتح ری توسط غزنویان و بعدها دیگر نقاط توسط سلجوقیان، این حکومت از میان رفت.

شدّادیان[ویرایش]

شدادیان دودمانی ایرانی و کردتبار[۱۳] بودند که در میانه سده چهارم تا اواخر سده پنجم هجری (۳۴۰–۴۹۲ ق/۳۳۰–۴۷۸ خ/۹۵۱–۱۱۹۹ م) در نواحی اران، آذربایجان و ارمنستان حاکم بودند. شدادیان نیز مدعی بودند نسبشان به شاهان ساسانی می‌رسد. پایتخت‌های آنان شهر‌های دوین، گنجه و آنی بوده‌است. بنیان‌گذار این دودمان محمد بن شدّاد بود که در زمان اسارت مرزبان بن محمد[الف] فرصت یافت سراسر اران را چند سالی تصرف کند.[۱۶] بزرگترین شاه شدادی فضلون بن محمد بود که ۴۸ سال فرمانروایی کرد و با جنگ‌های غالباً موفق بسیاری که با ارمنی‌ها، گرجی‌ها و رومیان داشت، بر قدرت این دودمان بسیار افزود.[۱۷] حکومت شدادیان با پایتختی گنجه به دست سنکریم ارمنی از میان رفت؛[۱۸] اما بازماندگان آنها زیر سایه سلجوقیان تا صد و سی سال بعد هم در مناطق آنی همچنان باقی ماندند.[۱۹]

آل حَسَنویه[ویرایش]

آل حسنویه دودمانی ایرانی از کردان برزیکانی شیعه مذهب بودند که به مدت نیم قرن (۳۴۸–۴۰۵ ق/۳۳۸–۳۹۳ خ/۹۵۹–۱۰۱۵ م) در غرب کوه‌های زاگرس و در بین مرز‌های آذربایجان تا خوزستان فرمانروایی کردند. پایتخت آنان شهر دوین بوده است‌. بنیان‌گذار و مقتدرترین شاه این دودمان حسنویه بن حسین رئیس تیره برزکانی و از دست‌نشاندگان بوییان بود که فرمانروایی خود را از شهر زور آغاز کرد و بعد‌ها پنج شهر مهم آن زمان منطقه یعنی نهاوند، دینور، شاپورخواست، بروجرد و اسدآباد را نیز فتح کرد. «بدر» پسر حسنویه، دژ سرماج را بر فراز کوهی در نزدیکی بیستون ساخت و تختگاه خود نمود. اما جانشین او «ظاهر» تنها یک سال قدرت را حفظ کرد و توسط شمس‌الدوله دیلمی خلع و سپس کشته شد. بنی عیاران بخش وسیعی از قلمرو غربی آن را تصرف کردند و جانشینان بلافصل آنها شدند. بخش‌های شرقی هم به دست بوییان و غربی نیز به دست کاکوییان افتاد. در نهایت تمام قلمرو سابق آل حسنویه توسط طغرل بیک سلجوقی تصرف شد.

مروانیان[ویرایش]

مروانیان یا آل مروان دودمانی کرد‌تبار دیگر از تیره حمیدی بودند که حدود یک قرن (۳۷۲–۴۷۸ ق/۳۶۱–۴۶۴ خ/۹۸۳–۱۰۸۵ م) بر ارمنستان و شمال میان‌رودان حکومت کردند.[۲۰] پایتخت آنان شهر عمید (دیاربکر) بود. بنیان‌گذار این دودمان بادِکُرد بود که با مرگ عضدالدوله دیلمی و کاهش قدرت بوییان در منطقه، دژ‌هایی و شهر دیاربکر را متصرف شد و حتی مدتی موصل را نیز به چنگ آورد. مقتدرترین شاه مروانی احمد بن مروان ملقب به نصرالدوله بود. او ۵۰ سال فرمانروایی کرد و توانست این حکومت را در میان همسایگان قدرتمند پایدار کند.

آل کاکویه[ویرایش]

آل کاکویه یا کاکویان دودمانی ایرانی از خاندان باوندیان و (احتمالا) شیعه مذهب بودند که در دورهٔ فروپاشی آن‌ها در باختر ایران روی کار آمدند و در نواحی جبال و اصفهان حکومت کردند. تا اینکه در برابر قوای سلجوقی استقلال خویش را از دست دادند. پایتخت‌های آنان شهر‌های اصفهان، همدان و یزد بوده است. بنیان‌گذار و مقتدرترین امیر این دودمان محمد بن رستم بود. او برادرزادۀ سیده ملک‌خاتون بود که توسط وی به اسپهبدانی ماد و اصفهان رسیده بود و بعدها به‌طور مستقل حاکم آن مناطق شد و خلیفه القادر بالله حکومت او را به رسمیت شناخت. پس از سقوط آل بویه ری به دست سلطان محمود غزنوی، محمد و پسرانش گرشاسب و فرامرز برای شکست دادن غزنویان تلاش‌های ناموفقی کردند. تا اینکه با فتح اصفهان توسط طغرل بیک، حکومت کاکویان به ناحیۀ یزد و ابرکوه محدود شد. پس از فرامرز پسرش علی و نوه‌اش گرشاست به صورت امیران تابع سلجوقیان حکومت کردند و سرانجام در اوایل سدهٔ ششم هجری و در زمان گرشاسب، این دودمان توسط سلجوقیان از میان رفت.

ارزیابی و اهمیت[ویرایش]

به‌طور گسترده، تصور می‌شود که فرهنگ و زبان ایرانی پس از حملهٔ اعراب و نزدیک به دو قرن حکومت آن‌ها بر ایران، در معرض نابودی بود. دوران میان‌پردهٔ ایرانی دورانی بود که فرهنگ و هویت ایرانی به‌لطف بر تخت نشستن دوباره شاهان و امیران ایرانی‌تبار، زنده و حفظ شد. عبدالحسین زرین‌کوب طلوع دولت طاهریان و صفاریان را رستاخیز ایران می‌شمارد.[۲۱] دیگر صاحب‌نظران نیز تأثیر حکومت‌های این دوره، ازجمله صفاریان را در نیل به استقلال و عدم تبعیت ایرانیان از خلفای عباسی، بیش از همه دودمان‌های داخل می‌دانند.[۲۲] این نزدیک به سه سده بازه تاریخی، تأثیر عمیق و ماندگاری بر تاریخ ایران گذاشت.

زبان فارسی که در زمینه‌های دیوانی به فراموشی سپرده شده بود، اولین‌بار در زمان صفاریان دوباره زبان رسمی درباری و دیوانی شد. نهضت ترجمه‌ای که در دوران سامانیان برقرار بود، نه تنها آثار پهلوی باقی مانده، بلکه بسیاری از آثار علمی و ادبی ایران را که مدت‌ها پیش به عربی ترجمه و به‌کار گرفته می‌شدند، از فراموشی نجات داد و با ترجمه دوباره، این‌بار به زبان فارسی نو، موجب بقا و بالندگی آنها شد. کلیله و دمنه یکی از این آثار بود.[۲۳] در زمینهٔ شعر، به سرعت سبک شعری جدید به نام سبک خراسانی به‌وجود آمد و توجه امیران سامانی هم به شعر و ادبیات، پیشرفت در این زمینه را به اوج رساند و مولد شاعران بزرگی چون رودکی (۲۴۴–۳۲۹ ه‍.ق)، دقیقی (۳۲۰–۳۶۹ ه‍.ق)، فردوسی (۳۲۹–۴۱۹ ه‍.ق) و عنصری (۳۵۰–۴۳۱ه‍.ق) شد. شاهنامه‌ای که فردوسی سرود تا امروز هم شعر و ادبیات فارسی را تحت تأثیر خود قرار داده است.[۲۴]

در موضوع علم و طبابت، به سبب زمینه‌هایی که سامانیان و آل بویه فراهم کردند پیشرفت‌های شگرفی اتفاق افتاد. زکریای رازی (۲۵۱–۳۱۳ ه‍.ق) که بزرگ‌ترین پزشک زمان خود بود در این دوره می‌زیست و کتاب گرانسنگ الحاوی را نوشت. ابن سینا (۳۵۹–۴۱۶ ه‍.ق) و ابوریحان بیرونی (۳۶۴–۴۴۰ ه‍.ق) دو تن از نخبگان دیگر این دوران بودند. در زمینه داروشناسی، الابنیه عن حقایق الادویه به‌دست موفق هروی (فوت ۴۴۷ ه‍.ق) تألیف شد که کهن‌ترین کتاب داروشناسی به زبان فارسی‌است. ابن سینا آثاری چون الشفا (در باب فلسفه) و القانون فی طب (در باب پزشکی) را خلق کرد و بیرونی هم با نوشتن کتبی مانند آثار الباقیه عن القرون الخالیه علاوه بر تاریخ، به فرهنگ‌شناسی ایرانی هم کمک بسیاری کرد.

در عین حال، آزادی در اندیشه‌های دینی که سامانیان و بوییان بانی آن بودند، موجب رشد دستگاه‌های مذهبی مختلف، از جمله شیعه گردید و علاوه بر فقیهان برجسته سنی مانند محمد بخاری (۱۹۴–۲۵۶ ه‍.ق) و ابوبکر بیهقی (۳۸۴–۴۵۸ ه‍.ق)، امثال شیخ کلینی (۲۵۸–۳۲۹ ه‍.ق) و شیخ صدوق (۳۰۶–۳۸۱ ه‍.ق) در فقه شیعه نیز در این دوران نمود یافتند.

در زمینهٔ تاریخ‌نگاری علاوه بر بیرونی، می‌توان محمد بن جریر طبری (۲۲۴–۳۱۰ ه‍.ق)، محمد بن جعفر نرشخی (۲۴۸–۳۸۶ ه‍.ق) و ابوالفضل بلعمی (فوت ۳۸۴ ه‍.ق) را نام برد. طبری چنانچه از نامش پیداست، محققی اصالتاً اهل طبرستان بود که اثر گرانسنگ تاریخ الرسل و الملوک مشهور به تاریخ طبری و همچنین تفسیر طبری را به زبان عربی نوشت؛ چون آوازهٔ آن به دربار سامانیان هم رسید، بلعمی وزیر وقت سامانی آن را به فارسی ترجمه کرد که تاریخ بلعمی نام گرفت و به خودی خود اثر ارزشمند دیگری‌است.[ب] نرشخی هم از دیگر تاریخ‌نگاران دربار سامانی بود که به فرمان آنان تاریخ بخارا را نوشت که مهم‌ترین و قدیمی‌ترین تاریخ محلی نوشته‌شده دربارهٔ بخارا می‌باشد. این کتاب نیز بعدها به فارسی ترجمه شد.[پ] همچنین کتاب بسیار ارزشمندی به‌نام حدود العالم من المشرق الی المغرب نیز در این زمان تألیف شد که البته نویسنده آن امروز ناشناخته است. زمینه‌سازی‌های سامانیان در نثرنویسی فارسی از عواملی بود که بعدها تاریخ بیهقی به این شیوه نگارش شد و برخی نگارنده‌اش ابوالفضل بیهقی (۳۸۵–۴۷۰ ه‍.ق) را «پدر نثر فارسی» لقب دادند.[۲۷]

روی هم، نقشی که حکومت‌های برجسته دوران میان‌پردهٔ ایرانی مانند صفاریان، سامانیان و آل بویه ایفا کردند، علاوه بر حفظ هویت ایرانی و پیشرفت وضع در همهٔ زمینه‌های علمی، دینی و هنری، زمینه‌ساز بالندگی‌های بیشتر در حکومت‌های بعدی تاریخ ایران شد.

یادداشت‌ها[ویرایش]

  1. در سال ۳۰۶ مرزبان قصد تصرف ری را کرد و به جنگ با رکن‌الدوله دیلمی شتافت؛ اما رکن‌الدوله حیله‌ای بست و بر لشکر مرزبان تاخت و او را به اسارت گرفت و در دژ سمیرم زندانی کرد.[۱۴] در خلال چند سال اسارت مرزبان، تسلط سلاریان بر دیار آذربایجان سست شد و قدرت‌های کوچک‌تر مانند شدادیان چند صباحی پدیدار شدند. اگرچه با آزاد شدن مرزبان، قدرت آنان خواه ناخواه فرو ریخت.[۱۵]
  2. وی دربارهٔ چگونگی ترجمه آن کتاب می‌گوید: «مَلِک خراسان فرمان داد، خویش را ابوعلی بلعمی، که این تاریخ‌نامه را که از آن پسر جریر است پارسی گردان هرچه نیکوتر … و این را پارسی گردانیدم.»[۲۵]
  3. مترجم دربارهٔ چگونگی ترجمه این کتاب می‌گوید: «دوستان از من درخواست کردند که این کتاب را به پارسی ترجمه کن؛ فقیر، درخواست ایشان را اجابت کردم و این کتاب را به پارسی ترجمه کردم.»[۲۶]

پانویس[ویرایش]

  1. «تحقیقات تاریخ اجتماعی» (PDF). پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سال ششم. شماره دوم، پاییز و زمستان ۱۳۹۵: صص ۱۱۱–۱۲۹.
  2. Lewis, Bernard. The Middle East: 2,000 Years of History from the Rise of Christianity to the Present Day (به انگلیسی). pp. 81–82.
  3. "mardavij, anti muslim ruler". books.google.com (به انگلیسی).
  4. زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۱.
  5. زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۵.
  6. Richard Foltz, Iran in World History, Oxford University Press, 2016, pp. 56–58.
  7. Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۳-۲۰.
  8. Azerbaijan IV, C.E. Bosworth, Encyclopaedia Iranica, December 15, 1987:"خلیفه المعتضد یکی از سرداران خود به نام محمد بن ابی‌اساج را که یک ایرانی اهل آسیای میانه بود به‌عنوان فرماندار آذربایجان و ارمنستان منصوب کرد. خاندان ساجیان به‌عنوان یکی از دودمان‌های عملاً خودمختار جای والیان ایالتی را گرفتند.".
  9. V. Minorsky, Studies in Caucasian History, Cambridge University Press, 1957. p. 111
  10. Clifford Edmund Bosworth, The New Islamic Dynasties: A Chronological and Genealogical Manual, Columbia University, 1996. p. 147: "ساجیان دودمانی سغدی‌تبار و از فرمانداران خلیفه عباسی در شمال غربی ایران بودند که از نظر فرهنگی عربی شده بودند.".
  11. سید مسعود شاهمرادی، آل مسافر و تشیع در دیلم و آذربایجان در قرن چهارم هجری، ص ۱۲۱.
  12. کسروی، شهریاران گمنام، ۶۸.
  13. کسروی، شهریاران گمنام، ۲۶۵.
  14. کسروی، شهریاران گمنام، ۹۲–۹۳.
  15. کسروی، شهریاران گمنام، ۲۶۸.
  16. کسروی، شهریاران گمنام، ۲۶۷.
  17. کسروی، شهریاران گمنام، ۲۶۹.
  18. کسروی، شهریاران گمنام، ۳۰۰.
  19. کسروی، شهریاران گمنام، ۳۰۷.
  20. باسورث، سلسله‌های ایران، ۱۱۴.
  21. زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۱.
  22. حسن یغمایی، تاریخ دولت صفاریان، ص ۶.
  23. نصرالله منشی، کلیله و دمنه، ص ۲۵.
  24. «فردوسی و تأثیر عمیقی که بر ادبیات گذاشت». خبرگزاری رضوی. ۲۰۲۲-۰۵-۱۵. دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۳-۲۰.
  25. ابوالفضل بلعمی، تاریخ بلعمی، صص ۱–۲.
  26. نرشخی، تاریخ بخارا، ص ۴.
  27. «به بهانه روز بزرگداشت پدر نثر فارسی: تاریخ بیهقی شاهنامه نثر فارسی است». وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۴-۳۰.

منابع[ویرایش]

مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Iranian Intermezzo». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۱۸ مارس ۲۰۲۴.

پیوند به بیرون[ویرایش]